نخلستان سعدی

درون سینه ات نهنگی میتپد

نخلستان سعدی

درون سینه ات نهنگی میتپد

چهارم آذر ماه ازساعت۵:۳۰ تا ۲۲:۱۰

-عجب!

-سلام خسته نباشید.اشتراک۴۴۹هستم .بلوار دوازده فروردین.ممنوم خدانگهدار.  

-سلام خسته نباشید.بله.درسته.بله.بله.بله.لطف دارین!.ممنونم.چقدر شد؟خواهش میکنم.خدانگهدار. 

-سلام نوه حاج آقا صابر!چطوری؟نه!

-سلام دانش آموز آینده ساز!.گمشو!!!  

-سلام بر دانش آموزان شهید پرور بندرعباس.خوب!تو چطوری؟  

-کافیه خانما!

-چرا!اوردم!کی میگه؟ 

-سلام آقای مهدوی.ممنون.لطف دارین. 

-ها!  

-آقای مهدوی این در رابطه با کرتینول هم صدق میکنه؟

-اگوئیست احمق!  

-یک مسئله مجهول تا اعماق ذهنتو عذاب میده.بعدها میفهمی ارزش مسئله شدن هم نداشته.البته بقیه اینو میگن.اما هر چیزی به وقتش ارزش خودشو داره.مطمئن شو ازش لذت میبری چه حالا چه آینده وقتی بهش فکر میکنی حتی اگه به نظرت مسخره بیاد

-دشب دیدمش.نه با یه آقای مسن بود.به صحبت نرسیدیم.در سفارت هند.سینما بودم!موفق باشی!

-لذت ببرین.

-چرا این حرفو میزنی؟از دست شما دخترا!مملکت دستتون باشه همشو به آتیش میکشین! 

-خوندم.بیست!جو درسخونی گرفته شدید!  

-کیوسک دانلود کردی؟به چه دردی می خوری تو؟می ترسم اینجوری پیش بره مغزت فاسد شه!خودتی!

-مهشید شورشو بیرون اوردی!.مثل جوجه مرده میمونه به خدا.نرو تو جریمه خب! 

-مرسی خیلی توپ بود!اکسیژن تو رگام جاری شد! 

-گللللللللللللللللللللل!
-خداحافظ خانم!حتما! 

-نه بابا!پول ندارم!جان شایا ندارم!عجب! 

-بریم.نه من خرید دارم.یه نقشه جهان بزرگ! 

-سلام خسته نباشید.نقشه جهان می خواستم.گلاسه ندارین.نه همینو میبرم.ممنونم آقا چقدر شد؟خدانگهدار 

-مهمون زهرا.فکر کنم تنها آدمهایی هستیم که میام اینجا ناهار می خوریم! 

-ندارم به خدا! 

-سلام .خوبید شما.ممنون 

-سلام نصفه خانم.خوبی؟خجالتی! 

-شب به گلستان تنها منتظرت بودم...باده ناکامی ار هجر تو پیمودم...منتظرت بودم...منتظرت بودم...آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم...بس که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم... 

-ممنون آقای کرد.ببخشید مزاحم شدم.قربان شما.خداحافظ

-شایا شایا شایا بعد از ظهر دفترتو بیار 

-شب خوبی داشته باشی...  

-من مواظب خودم هستم

-سلام 

-سلام.من اومدم.نه.من فعلا مغرورم کسی با من حرف نزنه!زیست بیست!قربونت.من مطعلق به همه خانوادم! 

-سلام کودک خوبی؟ 

-سلام زن دایی محترمه و مکرمه 

-سلام کلپک صورتی. 

-نه دارم جزوه مینویسم 

-ای مامان من ساعت ۳ دارم میرما.خوبی که؟ 

-به خدا اگه حیان دست به دومینوهام بزنه میکشمت شیوا.یه یه یه.زشت 

-نه.شبنم یه زنگ آژانس بزن. 

-مامان پول کرایه به من بده.نه پنج و نیم شیش 

-من به پشتوانه خانواده و رهبر جمهوری اسلامی جزوه فیزیک مینویسم با اجازت 

-من در خدمتم 

-مامان.ای مامان.دوستت دارم.فعلا خدافظ 

-سلام خسته نباشید.بله.راست.بفرمایید.خدانگهدار 

-میبینم که سخت مشغول درس خوندن و تحصیل و جبران زحمات مادر و پدر هستین.ملیکا بیا پول رو هم بزاریم ماکسیما بخریم.جدی میگم!مسخره خودتی 

-ما هیپی ها نه عقدی هستیم نه صیغه ای! 

-سلام آقای خیری نژاد.خوبن سلام میرسونن 

-مهسا گرفتیش؟من ۱۰ بار اینو سند کردم.من که گوشی ندارم کهره.

-مرجان.مرجان (سلام ملیکا).نخند 

-مگه من مسخرم؟هی میگه بگو.دورت بگردم. 

-خسته نباشید.نه پیاده میرم.تازه ساعت پنجو نیمه آقای خیری.خدافظ.سلام مائده رو برسونین 

-زری ای زهرا درست را برو نه!چن!!! 

-چه خوشگل گفت 

-سلام نیما جان.خوبی؟ 

-خدافظ.نه من برم خونه که مامانم می خواد بره بیرون. 

-دوست همان دعای شماست که مستجاب شده است. 

-سلام.بر اهالی گرامی منزلگاه ابدی 

-ماه تولدت مبارک!
-برو خب.نه برو .من مواظبتم 

-شبنم.شبنم.شبنم.گاو! 

-مادر من بزار من اینو بنویسم.چشم

-من چیکار دارم که بپرسم.اگه بخواد به من میگه!ازش خوشم نمیاد.از خودم. 

-نمایشگاه میریم؟الان میرم 

-کسی چیزی نمی خواد؟  یه سر به شهریار ترک بزنم

-سلام آقا بابک سوپرمن!من اون شب اومدم نبودین.یه پنالتی به افتخار خودم! 

-خدافظ 

-سلام.چقدر شد؟یه سی دی هم می خواستم.خدافظ 

-بریم؟نمیریم؟الان میریم بریم بریم.  

-عاشقتم!   

-چه آسمونی!
-مامان مصطفی ۳ تا گل داده! 

-فردا.کلمه ی قشنگیه!

 -شیوا من تغییر نکردم؟نه نه نه نه نه نه خب تغییر نکردم دنبال چی میگردی؟ 

-واسه ساناز؟کره زمین!به خدا یه دونه از کوچولوهاش!خیلی فکر کردم ولی دلیلی براش پیدا نکردم.

کماکان در اول وصف تو مانده ایم

 

 این مصطفی است.یه جور گیلاس تزئنیه!اینجا خوشگل نشده... 

همه میگن اسم خوبی براش انتخاب نکردم ولی مصطفی تنها اسم عربیه که احساس خوبی نسبت بهش دارم در حقیقت اسم مورد علاقه ی منه!.(اسم تمام انبیا مصطفی بوده و به معنی پاک و صافی شده است.) 

 

 

مصطفی 


 

نوشته مثلا اصلی:صبح از بین موهای تو آغاز می شود.  

 

نوشته مثلا فرعی:۰-یه ذره یه ذره۱-وقتی می خوام بنویسم فقط صدای خرخر خفگی به گوشم میرسه فکر کنم دارم خوب میشم.۲-روز کتاب پیشاپیش مبارک۳-حسرت چیزی مثل جهنمه!۴-مدتی روی پله های خونمون متوجه یک ردپا شده بودم.ردپایی که ته کفشش طرح گل سرخ بود بعدها فهمیدم مال یکی از کفشهای خودمه.چیزی که من باعثش بودم و دنبالش میگشتم و پیداش نکردم در واقع ندیدمش.۵-هنوز تصمیم نداری منو ببینی؟

 

  

مهبانگ

حادثه جهان سیزده میلیاردو هفتصد میلیون سال پیش رخ داده است.  

 

 

 

دوست داشتم نوشت:۱-اونقدر خوشبخت هستم که بگم همه ی ستاره های آسمون مال منه!۲-امروز تولد کلپکه!۳-آدم فقط ۱ بار تنها ۱ بار زندگی میکنه!۴-یک خانم توی یک شهر دیگه در وصف من شعر گفته که البته خودم هنوز نخوندمش چون به دستم نرسیده.

کلپکان

کلپکان  

 

 

  

 

 

پی نوشت:آبانتون مبارک!

 

چشمان همیشه بینا

بیاید برای گرامی داشت روز عصای سفید یک دقیقه چشمانمان را ببندیم.

 

..................................................

   

   با وجود این همه تلاش وضعیت به طرز وحشتناکی در حال تکراری موندنه.هدفم غرق شدنه اما دارم از آب کنده میشم و به هوا میرم.از ارتفاع میترسم چون چندان قابل لمس نیست.

 مثل حبابی در آرزوی نفس کشیدن! 

 

....................................................... 

  از اینکه بعضی ها دلشان برایم تنگ میشود به خودم افتخار میکنم.

سد همچنان خالی

برای توالت رفتن هم باید برنامه ریزی داشت. 

 

 

 

ناگوارنوشت: از هنر استان البته ناخواسته فاصله گرفتم.