حکایتی برای بحث عوض کردن
سر کلاس کنکور(یعنی همین امروز.سیستمم درست شده سعی می کنم به موقع پست بزنم!.در ضمن من کلاس کنکور میرم!) نشسته بودیم. درس تکواژ و واژه بود.
آقای معلم که با وجود بومی نبودنش خیلی از بندری و زبان بندری سرشته داره و معمولا یه تیکه هایی هم می پرونه برای مثال گفت:
-مثلا بندری ها که می گن دخترو!
-من گفتم آقای فلانی(فلانی یعنی نمی خوام اسمشو بگم!ولی ما که اهل این حرفا نیستیم!آقای شکروی.البته تبلیغ نشه!) بندریا که نمیگن دخترو.میگن دختکه! معمولا شیرازیا و کرمونیا میگن دخترو!
-گفت من می دونم!ولی آقای موسی زاده میگه:...(این نقطه چین ها یعنی دو بیت شعر خوند که من یادم نیست)...دخترو!
-بله...
پی نوشت (طولانی و مهم و مهم و مهم و مهم):1-در چند روز گذشته بسیار غصه خوردم البته دیگران هم من رو خیلی یاری دادند که بیشتر غصه بخورم اما بادمجون بندر کیفیتش از بادمجون بم بهتره و آفت نداره!2-انگشت من هم جوهری شد!البته نه به خاطر حماسه حظور به خاطر شرکت در کنکور آزمایشی پزشکی!3-مشکل من اینه که بعد از خستگی فرصتی برای استراحت ندارم!4-آیا کسی اینجا هست که دلش برای من تنگ شه؟آخه ممکنه من هم بمیرم!
راستی اینو یادم رفت:این بلاگ اسکای خیلی چیز خوبیه!
معمولا همه رو با هم دوست میکنه!
به نام خدا
بازگشت همه به سوی اوست
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت دوستان عزیز
به علت آزاد شدن یک گله شتر که همگی به مرگ نسبت داده می شوند؛تا حد امکان از قرار دادن پست تسلیت و خبر فوت افراد معذوریم.
با سپاس فراوان
مدریت وبلاگ نخلستان سعدی
پی نوشت:من خسته شدم
همراه نوشت:از خدا خواهش می کرد:بغلم کن
پی نوشت:خواننده محبوبم درگذشت.به علت فیلتر بودن سایت های معتبر خبری از یافتن و یا معرفی لینک مستند و قوی در رابطه با چگونگی و جزییات این حادثه معذوریم. علت حادثه سکته قلبی گزارش شده.
پدر پدرمان فرزند مشروطه بود
پدرمان فرزند انقلاب و جنگ بود
ما فرزند کودتاها٬انقلاب ها٬رفراندوم ها٬جنگ ها٬سرکوب ها٬تحریم ها٬اغتشاش ها...
چه کسی فرزند صلح بوده است؟
ضمیمه نوشت:بهار تمام شد.