نخلستان سعدی

درون سینه ات نهنگی میتپد

نخلستان سعدی

درون سینه ات نهنگی میتپد

نیازمندی

بسمه تعالی

 

با سلام خدمت عموم بینندگان وبلاگ نخلستان سعدی

 

به یک موضوع خوب و زیبا برای نوشتن متن یا یک داستان (کاملا) جدید نیازمندیم.زیرا این کار از عهده مدریت بلاگ (به علت مشغله های فکری اجتماعی فرهنگی آموزشی پرورشی هنری اقتصادی و سیاسی) بر نمی آید.از بینندگان محترم تقاضا می شود نظر خود را در رابطه با این مسئله بگویند.حتما رسیدگی خواهد شد.

 

   با تشکر و سپاس فراوان مدریت وبلاگ نخلستان سعدی

                                                         نهنگ

نظرات 8 + ارسال نظر
آی کیووو 3 اردیبهشت 1387 ساعت 06:51 ق.ظ http://iq4u.blogfa.com

سلام عزیزم من که منظوری نداشتم!!
همش شوخی بود..
به هر حال اگه ناراحت شدی من معذرت میخوام...
در این موردم نمیدونم داستانات تو چه زمینه ای هستن تا بتونم یه موضوع پیشنهاد بدم!!
موفق باشی...

مگه من چی گفتم؟ همه چی!!!!!!!!!۱

بدیس 3 اردیبهشت 1387 ساعت 01:06 ب.ظ http://aask.blogsky.com/

سلام قابل دونستی سری به ما بزن.نظر هم دادی خیلی ممنون می شم

ماندانا 3 اردیبهشت 1387 ساعت 08:06 ب.ظ http://www.sgf.blogsky.com/

نهنگ من همیشه پست ها تو می خونم اگه نظرنمیذارم من و ببخش
از این به بعد اظهار وجود هم می کنم

این چه حرفیه عزیزم؟

وحدانی 4 اردیبهشت 1387 ساعت 09:37 ق.ظ http://goranaz.blogsky.com

سلام
ممنون که سر زدین
نمیدونم چه زمینه ای داستان میگین
از عاشق شدن دو تا خط موازی بنویسید که بهم نمیرسن
بازم سر بزنید

سلام
ممنون که سر زدین
من در مورد همه چی مینویسم
عاشق شدن موضوع تکراریه!
بازم سر بزنید

کهره 4 اردیبهشت 1387 ساعت 09:18 ب.ظ

چی شد که احساس خوشبختی کردی؟

غوطه وری در خداوند سعی کن تو هم تجربه اش کنی!

محمد جعفر مصفا 5 اردیبهشت 1387 ساعت 09:55 ق.ظ

اگر مسأله‌ات را با دید دیگران بخواهی نگاه کنی در واقع مسایل آنها را دیده‌ای ـ مسایلی که مال آنها ولی به تو نسبت داده‌اند. وقتی من به تو می‌گویم احمق،‌ مسأله، مسأله من است نه تو ـ زیرا ذهن تعبیرمند من آن مسأله را به تو نسبت داده است. و هنگامی که بخواهی مسایل خودت را مستقیماً و بدون الگوهای دیگران ببینی، مسأله‌ای وجود ندارد

کهره 5 اردیبهشت 1387 ساعت 03:46 ب.ظ

فکر نکنم بتونم/راستی یه طرح دارم برات از یه دختری بنویس که خوب از خودش فرار میکرد روزی اما به رودی رسید به اب خیره شد چیزی در اب ندید سنگی برداشت به اب زد

سعی خودتو بکن احساس می کنم نفس سبکی دارید!نه از این چیزا نه اما سعی خودمو می کنم!

کامیرا 5 اردیبهشت 1387 ساعت 04:36 ب.ظ http://kamira.blogsky.com

سلام. به شما سر زدیم تا احساس خوبی بهتان دست بدهد!
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد